سرصبح جمعه از سر و صدای زیاد ازخواب بلند شدم رفتم اشپزخونه می بینم بابام هی داره دره یخچالو باز میکنه می بنده،میگم چی شده سره صبحی خراب شده؟
گفت:پ ن پ دارم باز میکنم می بندم بلکه رفرش بشه یه چیزی پیداکنیم بخوریم
ادامه مطلب
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب